دوستان

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->

blog2p.blogsky.com
p=4168″>

-- this script got from www.Avazak.ir-Design By: Avazak.ir --> -->-->-->-->دریافت کد حرکت ستاره-->-->-->from www.Avazak.ir-Design By: Avazak.ir -->-->-->-->-->دریافت کد بارش برف-->-->-->-->-->-->دریافت همین آهنگ
or Close Window
=
-->-->-->-->-->-->-->
این سایت را به دوستانتان معرفی کنید
اسم طرف مقابل:
ایمیل طرف مقابل :
اسم شما:
ایمیل شما:

www.blog2p.tk
by بلاگ توپ


-->-->-->


-->-->-->
-->-->-->دریافت کد قفل کلیک راست-->-->-->-->-->-->-->دریافت کد بارش برگ

نامه مادر به پسرش

گضنفر جان سلام! ما اينجا حالمام خوب است. اميدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد.
اين نامه را من ميگويم و جعفر خان کفاش برايد مينويسد.
بهش گفتم که اين گضنفر ما تا کلاس سوم بيشتر نرفته و نميتواند تند تند بخواند،‌ آروم آروم بنويس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند. وقتي تو رفتي ما هم از آن خانه اسباب کشي کرديم.
پدرت توي صفحه حوادت خوانده بود که بيشتر اتفاقا توي 10 کيلومتري خانه ما اتفاق ميافته.
ما هم 10 کيلومتر اينورتر اسباب کشي کرديم. اينجوري ديگر لازم نيست که پدرت هر روز بيخودي پول روزنامه بدهد.
آدرس جديد هم نداريم. خواستي نامه بفرستي به همان آدرس قبلي بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلي را آورده و اينجا نصب کرده که دوستان و فاميل اگه خواستن بيان اينجا به همون آدرس قبلي بيان. آب و هواي اينجا خيلي خوب نيست. همين هفته پيش دو بار بارون اومد. اوليش 4 روز طول کشيد ،‌دوميش 3 روز .
ولي اين هفته دوميش بيشتر از اوليش طول کشيد گضنفر جان،‌آن کت شلوار نارنجيه که خواسته بودي را مجبور شدم جدا جدا برايت پست کنم.
آن دکمه فلزي ها پاکت را سنگين ميکرد. ولي نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توي کارتن مقوايي برايت فرستادم. پدرت هم که کارش را عوض کرده. ميگه هر روز 800،‌ 900 نفر آدم زير دستش هستن. از کارش راضيه الحمدالله.
هر روز صبح ميره سر کار تو بهشت زهرا،‌ چمنهاي اونجا رو کوتاه ميکنه و شب مياد خونه. ببخشيد معطل شدي. جعفر خان کفاش رفته بود دستشويي حالا برگشت.
ديروز خواهرت فاطي را بردم کلاس شنا. گفتن که فقط اجازه دارن مايو يه تيکه بپوشن.
اين دختره هم که فقط يه مايو بيشتر نداره،‌اون هم دوتيکه است. بهش گفتم ننه من که عقلم به جايي قد نميده. خودت تصميم بگير که کدوم تيکه رو نپوشي. اون يکي خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نميدونم بچه اش دختره يا پسره .
فهميدم بهت خبر ميدم که بدوني بالاخره به سلامتي عمو شدي يا دايي. راستي حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصيت کرده بود که بدنش را به آب دريا بندازن.
حسن آقا هم طفلکي وقتي داشت زير دريا براي مرحوم پدرش قبرميکند نفس کم آورد و مرد!‌شرمنده. همين ديگه .. خبر جديدي نيست.
قربانت .. مادرت.
راستي:‌گضنفر جان خواستم برات يه خرده پول پست کنم، ‌ولي وقتي يادم افتاد که ديگه خيلي دير شده بود و اين نامه را برايت پست کرده بودم

دوستان...
ما را در سایت دوستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا sina0098 بازدید : 235 تاريخ : پنجشنبه 13 مهر 1391 ساعت: 20:11

دوستان...
ما را در سایت دوستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا sina0098 بازدید : 253 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1391 ساعت: 20:13

جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا می کرد. رفتن و ردپای آن را. و آدم هایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند.
جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها می شکنند و دیوارها خراب می شوند. او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابلای خاکروبه های کاخ دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند و فکر می کردشایدپرده های ضخیم دل آدمها، با این آواز کمی بلرزد.
روزی کبوتری از آن حوالی رد می شد، آواز جغد را که شنید، گفت: بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدمها آوازت را دوست ندارند. غمگین شان می کنی. دوستت ندارند. می گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.
قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند.
سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت: آوازخوان کنگره های خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمی خوانی؟ دل آسمانم گرفته است.
جغد گفت: خدایا! آدمهایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.
خدا گفت:
آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدمها عاشق دل بستن اند. دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشا و اندیشه ای! و آن که می بیند و می اندیشد، به هیچ چیز دل نمی بندد. دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین کار دنیاست. اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ.

جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگره های دنیا می خواند و آنکس که می فهمد، می داند آواز او پیغام خداست.

دوستان...
ما را در سایت دوستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا sina0098 بازدید : 230 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1391 ساعت: 20:09

مردی زیراتومبیل رفت و یکی از پاهایش قطع شد و ادعای 400 تومان پول کرد.

راننده گفت:آقا جان من که میلیونر نیستم.مرد گفت:بنده هم هزار پا نیستم.

 

 

دو نفر دیوانه کنار هم نشسته بودند رهگذری از یکی از آن ها پرسید:چکاره ای؟ جواب می ده هیچ کاره از دیگری پرسید تو چکاره ای؟ گفت: من هم منشی او هستم.

یارو پول نداشته دماغشو عمل کنه، با دست دماغشو می گیره بالا بهش تافت میزنه.

یه فرغونه می ره بالای ساختمون می گه: تا به من نگین پژو پایین نمییام.

دوستان...
ما را در سایت دوستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا sina0098 بازدید : 191 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1391 ساعت: 20:08

پرنده بر شانه های انسان نشست .انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت :
- اما من درخت نیستم . تو نمی توانی روی شانه ی من آشیانه بسازی .پرنده گفت :
- من فرق درخت ها و آدم ها را خوب می دانم . اما گاهی پرنده ها و انسان ها را اشتباه می گیرم .
انسان خندید و به نظرش این بزرگ ترین اشتباه ممکن بود .پرنده گفت :

- راستی، چرا پر زدن را کنار گذاشتی ؟انسان منظور پرنده را نفهمید ، اما باز هم خندید .پرنده گفت :
- نمی دانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است .
انسان دیگر نخندید.  انگار ته ته خاطرات اش چیزی را به یاد آورد . چیزی که نمی دانست چیست . شاید یک آبی دور ، یک اوج دوست داشتنی .پرنده گفت :
- غیر از تو پرنده های دیگری را هم می شناسم که پر زدن از یادشان رفته است . درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است ، اما اگر تمرین نکند فراموش اش می شود .
پرنده این را گفت و پر زد . انسان رد پرنده را دنبال کرد تا این که چشم اش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش ، آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد .

آن گاه خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت :
- یادت می آید تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم ؟ زمین و آسمان هر دو برای تو بود . اما تو آسمان را ندیدی . راستی عزیزم، بال هایت را کجا گذاشتی ؟
انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد . آن گاه سر در آغوش خدا گذاشت و گریست
.

دوستان...
ما را در سایت دوستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا sina0098 بازدید : 214 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1391 ساعت: 20:07

به قلبم سوره کوثر نوشتند             دلم را بنده قنبر نوشتند       

به کوی عاشقی، در لوح سینه       صد و ده مرتبه حیدر نوشتند
دوستان...
ما را در سایت دوستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا sina0098 بازدید : 215 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1391 ساعت: 20:06

از طعنه جاهلان نخواهم ترسيد
بر خنده اين زمانه خواهم خنديد
من بر سر عشق پاک خود ميمانم
((تا کور شود هر آنکه نتواند ديد))

دوستان...
ما را در سایت دوستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا sina0098 بازدید : 218 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1391 ساعت: 20:04

باسلام هم کلاسی های عزیزم:امین پورعبدلهی،سینا مرادی ،امیر حسین زاهدی ،...

من برای شما اسم سایت هایی در این جا گذاشته ام که شمااز آن ها بازدید کنید واگر هم

نظری هم دارید بصورت خصوصی بنویسید.

اسم سایت های مذهبی:

www.mouood.org

www.tebyan.net

www.hauzah.net

www.hadj.ir

www.shamimm.ir

www.aviny.com

www.makaremshirazi.ir

www.javan-online.com

www.salehin.com

www.iranshia.com

سایت های آهنگ:

movie-analyzer.com

www.iransong.com

www.persiantracks.com

itna.mihanblog.com

rap3da65.com  

سایت های خبری:

khabarfarsi.com

www.fardanews.com

irindex.ir

www.farsnews.com

www.jahannews.com

دوستان...
ما را در سایت دوستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا sina0098 بازدید : 312 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1391 ساعت: 20:03

باسلام وعرض خسته نباشید دوستان وهمکلاسی های عزیز،امیدوارم که همیشه خوب و خوش باشید.



دوستان...
ما را در سایت دوستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا sina0098 بازدید : 234 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1391 ساعت: 2:00